کد مطلب:151503 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:176

داغداری و سوکواری
هیچكس نماند كه بخاطر كشته شدن حسین - علیه السلام - به اندوه و درد دچار نیامده باشد، زیرا امام یك شخص نبود، بلكه یك شاخص بود كه دیدگان امت به او دوخته شده بود تا از بحرانی كه این امت و دین و دنیایش را در میان گرفته، رهائی اش بخشد.

اگر مردمان، از درك وظیفه ی خود در این شرایط بغرنج شانه تهی كردند و نتوانستند فداكاری و جانفشانی كنند، امام حسین - علیه السلام - با جانفشانی و اقدام خویش نهفته های اندرونی ایشان را شكوفانید و ایشان پس از آنكه فرصت یاری امام را با جان خویش از دست دادند، از یاری او با عواطف خود دست بازنداشتند؛ هرچند كه وجود شریف او و معارف و معانی و مكارمی را كه بر دوش می برد، از كف داده بودند!

سوكسروده ها - كه در چنین شرایط هول انگیزی ادامه ی قیام امام حسین به شمار می رفتند -، یكی از نتایج آن قیام بود كه مهر سكوت از زبانها برداشت.

نخستین كسی كه آشكارا سوكواری و نوحه سرائی كرد، ام سلمه بود، همسر پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم -، كه در نشر اخبار سرگذشت امام حسین - علیه السلام - بسیار كوشید. او در پی كسب خبر از حسین - علیه السلام - بود و به كنیزك خویش گفت:

[89] بیرون شو و برایم خبر بیاور. كنیزك بازگشت و گفت: حسین را كشتند!

ام سلمه فریادی برآورد و از هوش رفت؛ سپس به هوش آمد و «انا لله و انا الیه راجعون» خواند و گفت: كشتندش؟! خدایشان بكشاد! كشتندش؟! خدایشان ذیل كناد! كشتندش؟! خدایشان خوار كناد!


[329] گفت: كار خود را كردند؟!

«خداوند خانه هاشان را - یا: گورهاشان را - از آتش پركناد!» این بگفت و بیهوش بیفتاد! [1] .

ابن عباس هم منتظر خبری از حسین بن علی - علیهماالسلام - بود كه كسی به سراغش آمد و پنهانی با او چیزی بگفت؛ پس ابن عباس «انا لله و انا الیه راجعون» گفت، راوی گوید:

[330] گفتیم: ابوالعباس! چه رخ داده؟!

گفت: مصیبتی بزرگ كه اجر آن را از خداوند می خواهیم! [2] .

حتی جنیان هم در این اندوه عظیم، با مؤمنان و با طبیعت، همراه شدند. در گزارشها آمده است:

[335] ام سلمه گفت: شنیدم جنیان روزی كه حسین كشته شد، بر او نوحه می كردند و می گفتند:



ایها القاتلون ظلما حسینا

ابشروا بالعذاب و التنكیل



كل اهل السماء یدعو علیكم

من نبی و مرسل و قتیل



قد لعنتم علی لسان ابن داوو

دو موسی و صاحب الانجیل [3] .



(یعنی: ای آنان كه حسین را بظلم بكشتید! آماده ی عذاب و مجازات باشید!

همه ی آسمانیان، از پیامبر و فرستاده و كشته، شما را نفرین می كنند. شما، بر زبان پسر داود سلیمان و موسی و آورنده ی انجیل عیسای روح الله، لعن شده اید).

[336] و جنیه ای چنین نوحه سرائی می كرد:



الا یا عین فاحتفلی بجهد

و من یبكی علی الشهداء بعدی






علی رهط تقودهم المنایا

الی متجبر فی ملك عبد [4] .



(یعنی: ای دیده! بسیار اشك ببار، و كیست كه پس از من بر شهیدان بگرید؟)

بر جماعتی كه مرگ ایشان را به سوی شخصی سركش و متكبر در حكومت یك برده می راند).

[337] ابوجناب كلبی گفت: به كربلا آمدم و در آن سرزمین مردی را از اشراف عرب گفتم: خبر یافته ام كه شما نوحه ی جنیان را می شنوید؟ گفت: هیچ آزاد و بنده ای را نمی بینی مگر آنكه تو را خبر دهد كه آن را شنیده است.

گفتم: به من بگو چه شنیده ای؟

گفت: شنیدم كه می گفتند:



مسح الرسول جبینه

فله بریق فی الخدود



ابواه من علیا قری

-ش جده خیرالجدود [5] .



(یعنی: پیامبر بر پیشانی او دست كشید؛ ازین رو، در گونه هایش درخششی دارد.

پدر و مادرش از ارجمندترین مردمان قریش اند و نیای او بهترین نیاهاست).

[338] هنگامی كه سحر گچكاران بیرون می آمدند، نوحه ی جنیان را شنیدند كه آن شعر را می خواندند.

[339] و هنگامی كه حسین بن علی كشته شد، صدای منادیی شنیده آمد كه شب هنگام ندا می كرد؛ آوایش به گوش می رسید ولی خودش


دیده نمی شد:



عقرت ثمود ناقة فاستؤصلوا

و جرت سوانحهم بغیر الاسعد



فبنو رسول الله اعظم حرمة

و اجل من ام الفصیل المقصد



عجبا لهم و لما اتوا لم یمسخوا

والله یملی للطغاة الجحد [6] .



(یعنی: قوم ثمود، ماده شتری را پی كردند و در اثر آن یكسره نابود شدند و به رخدادهائی گجسته گرفتار آمدند.

حال آنكه فرزندان رسول خدا ارجمندتر و گرامی تر از آن ماده شتراند.

شگفتا كه این جماعت با كاری كه كردند، مسخ نشدند! خداوند به طاغیان حق ستیز مهلت می دهد).

و اما انسانها: رخداد كربلا قریحه ی شاعران اهل ولای اهل بیت را برانگیخت و شكوفانید؛ سوكسروده های ایشان دیوانهای اشعار و كتب اخبار را انباشته است و بسیاری از سرایندگان زبان تازی تنها به سوكسرائی از برای امام حسین - علیه السلام - شناخته شده اند.

پیشاپیش سوكسرایان، خالد بن عفران است، از افاضل تابعان؛ در دمشق می زیست و گفته اند: هنگامی كه سر حسین بن علی - علیه السلام - را در شام بر سر نیزه كردند، خالد بن عفران، خویشتن از یاران پنهان كرد؛ یك ماه در پی او بودند، تا او را بیافتند و از كناره جستنش بپرسیدند.

گفت: نمی بینید كه چه به ما رسید؟!

آنگاه برخواندن گرفت:



جاؤوا براسك یابن بنت محمد

متزملا بدمائه تزمیلا



و كانما بك یابن بنت محمد

قتلوا جهارا عامدین رسولا



قتلوك عطشانا و لم یترقبوا

فی قتلك التنزیل و التاویلا



و یكبرون بان قتلت و انما

قتلوا بك التكبیر و التهلیلا [7] .




(یعنی: ای پسر دخت محمد! سر تو را، آغشته در خون، آوردند.

پنداری با كشتن تو - ای پسر دخت محمد -، پیامبری را آشكارا و بعمد به قتل رسانیدند.

تو را تشنه به قتل رساندند و در كشتن تو نه تنزیل و نه تاویل را پاس نداشتند. چون تو را كشته اند، بانگ تكبیر سر می دهند، در حالی كه با كشتن تو تكبیر «الله اكبر» گفتن و تهلیل «لا اله الا الله» گفتن را كشته اند).

[400] یكی از ایشان - به قولی: نخستین كسی كه سوكسروده ای از برای امام علیه السلام پرداخت - سلیمان بن قته است كه گفت:



و ان قتیل الطف من آل هاشم

اذل رقابا من قریش فذلت



فان تبتغوه عائذ البیت تفضحوا [8] .

كعاد تعمت عن هداها فضلت



مررت علی ابیات آل محمد

فلم ارها امثالا حیث حلت



فكانوا لنا غنما فعادوا رزیة

لقد عظمت تلك الرزایا و جلت



فلایبعد الله الدیار و اهلها [9] .

لقد عظمت منهم برغمی تخلت



اذا افتقرت قیس جبرنا فقیرها

و تقتلنا قیس اذا النعل زلت



و عند غنی قطرة من دمائنا

سنجزیهم یوما بها حیث حلت



الم تر ان الارض اضحت مریضة

لفقد حسین و البلاد اقشعرت [10] .



(یعنی: كشته ی طف كه از خاندان هاشم بود، با شهادتش، گروهی از گردنكشان قریش را ذیل و رسوا كرد و آنان ذیل شدند.

اگر در پی كشتن «پناهنده به كعبه» [11] نیز برآئید، رسوا می شوید؛ مانند قوم عاد كه دیده ر هدایت فروبست و گمراه شد.

بر خانه های آل محمد صلی الله علیه و آله گذر كردم ولی آنها را آنگونه كه


مسكون بودند نیافتم.

ایشان سرور ما بودند ولی سوك شدند و این سوكها بس گران و سترگ است.

خداوند این سرایها و اهل آن را دور مفرمایاد! كه خالی شدن این سرایها از ایشان بر من بس گران آمده.

آنگاه كه قبیله ی قیس تنگدست شد، ما نیاز نیازمندانشان را برآوردیم و اینك كه در بر پاشنه ی دیگر چرخیده، به كشتار ما دست گشاده اند.

قطره ای از خونهای ما نزد طایفه ی «غنی» است [12] كه هركجا باشند روزی بخاطر آن قطره ایشان را جزا خواهیم داد.

آیا ندیدی كه بخاطر فقدان حسین علیه السلام، زمین بیمار شد و سرزمینها به لرزه افتادند؟!).

[401] همچنین، در مرثیه ی حسین بن علی، از سروده ی شاعری برخوانده اند:



لقد هد جسمی رزء آل محمد

و تلك الرزایا و الخطوب عظام



و ابكت جفونی بالفرات مصارع

لآل النبی المصطفی و عظام



عظام باكناف الفرات زكیه

لهن علینا حرمة و ذمام



فكم حرة مسبیة فاطمیة

و كم من كریم قد علاه حسام



لآل رسول الله صلت علیهم

ملائكة بیض الوجوه كرام



افاطم اشجانی بنوك ذووالعلا

و شبت و انی صادق لغلام



و اصبحت لا التذ طیب معیشة

كان علی الطیبات حرام



و لا البارد العذب الفرات اسیغه

و لا ظل یهنینی الغداة طعام



یقولون لی صبرا جمیلا و سلوة

و ما لی الی الصبر الجمیل مرام



فكیف اصطباری بعد آل محمد

و فی القلب منهم لوعة و سقام



(یعنی: مصیبت بزرگ آل محمد صلی الله علیه و آله تن مرا در


هم كوفته است. این مصیبتها و گرفتاریها بس سترگ اند.

شهادتگاههای خاندان پیامبر برگزیده و استخوانهای این شهیدان بر كرانه ی فرات چشمانم را اشكبار ساخته است؛

استخوانهائی پاك در اكناف فرات كه بر گردن ما حق و حرمت دارند.

ای بسا آزاد زنان فاطمی نسب كه به اسارت كشیده شده اند و ای بسا مردان بزرگوار كه شمشیر بر سر ایشان قرار گرفته است!

همگی از خاندان رسول خدا - كه فرشتگان سپیدروی گرامی بر ایشان درود فرستند.

ای فاطمه! فرزندان بلند پایه ات مرا به اندوه افكنده اند و سپیدموی شدم؛ و من مردی راستگویم.

چنان شده ام كه از خوشی زندگی لذتی نمی برم؛ تو گوئی خوشیها بر من حرام اند. آب خنك خوشگوار را هم براحتی فرونمی برم؛ خوراك صبحگاهی نیز در كامم گوارا نیست.

مرا می گویند: بی ملامت بشكیب و آرام باش؛ حال آن كه مرا آهنگ شكیبائی بی ملالت نیست. در جائی كه سوز و گداز و درد و عشق آل محمد صلی الله علیه و آله را در دل دارم، چگونه پس از ایشان شكیبا باشم؟!).



[1] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (153 / 7).

[2] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (153 / 7).

[3] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور(154 / 7).

[4] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (154 / 7).

[5] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (154 / 7).

[6] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (155 / 7).

[7] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (392 / 7)، در شرح حال خالد بن عفران.

[8] اين بيت در مختصر تاريخ دمشق ابن منظور چنين آمده: «فان تتبعوه عائذ البيت تصبحوا».

[9] مصراع دوم بيت پيشين و اين مصراع، هر دو از مختصر تاريخ دمشق ابن منظوراند.

[10] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (158 / 7).

[11] چنان كه مسعودي در مروج الذهب توضيح داده است - مراد، عبدالله بن زبير است كه از بيم سپاه شام به كعبه پناه برده بود و به عنوان «پناهنده به كعبه» شهره گرديد.

[12] اشارت سراينده به شهادت ابوبكر بن حسن بن علي بن ابي طالب - عليهم السلام - است كه در واقعه ي كربلا به دست عبدالله بن عقبه غنوي، از بني غني، شهيد شد..